در زمان کنونی و عصر حاضر، آنچه بیش از هر چیز دیگری نظر یک فرد را به عنوان مخاطب در تلویزیون، سینما، اماکن عمومی و... و به طور کل، رسانه؛ جلب و گاهی غافلگیر می کند پیام های بازرگانی است. پیام هایی که در ظاهر بازرگانی اند و کارشان ارائه خدمات و سرویس دهی به مخاطب، همچنین دادن آگاهی به ببینده و کمک به انتخاب افراد در خرید آنچه که نیاز آنهاست می باشد.
اما ارائه این خدمات که در بیشتر مواقع با ظاهری جذاب، وسوسه انگیز و ولع آور در رسانه های مختلف خودنمایی می کنند برگرفته از تلاش هایی است که در پس آنها اغناء، ارضاء و به زبان عامیانه فریب مخاطب را مهمترین مسئله در دستور کار خود قرار داده اند.
کالاها و خدماتی در این آگهی ها به تصویر کشیده می شود که فقط نیمی یا حتی کمتر از آنچه در کیفیت و کمیت نشان داده می شود را داراست و این نکته حتی در برخی از آنها به وضوح مشهود است؛ اما چه می شود که مخاطب با علم به این مسئله همچنان خود را مشتاق و نیازمند این محصولات می داند؟ پاسخ به این سؤال در روندِ «ذائقه سازی» و عادت پروری حرص و ولعی است که نتیجه ای جز دامن زدن به «طمع» ندارد. ارضاء طمع یعنی تسلیم فرد در برابر آنچه می بیند.
حس
نیاز گاهی در دل بیننده به حدی جا باز می کند که دیدن و توجه به آن جزء
لاینفک زندگی فرد می شود. یعنی یک زمان او برای سرگرمی پیام های بازرگانی
را نگاه می کرده و اکنون از روی نیاز مبرمی که به این آگهیها دارد می
نشیند و منتظر پخش آنها می شود.
بنابراین یک پل ارتباطی از سفارش دهنده در دل مخاطب ایجاد می شود که رسانه با ساز و کار پیام های بازرگانی، طمع را در وجود فرد نهادینه می کند. در حقیقت رنگ و لعاب و زرق و برق موجود در این پیام ها استادانه مخاطب را سحر و جادو می کند. تولیدات و محصولات به فروش می رود و سبک زندگی از حالت قناعت و ساده زیستی تبدیل به ولخرجی و نارضایتی دائمی از زندگی موجود می شود. در واقع رسانه بین سفارش دهنده و مخاطب پلی به نام پیام بازرگانی ایجاد میکند که سازوکار ارتباطیاش طمع است.
اما آنچه در حال حاضر باید به آن توجه کرد و مورد نقد و بررسی قرار داد شعارها و بِرَندهای کلامی است که این پیام ها را با سبک و سیاق خاص خود برجسته می کند و پالس هایی که به ذهن بیننده می فرستد تا او را در مقابل محصولات و تولیدات به زانو دربیاورد. لذا توجه به شکل و فرم این پیام های بازرگانی ضروری است و نمیتوان به راحتی از آنها گذشت چرا که تأثیر آنها بر زندگی بشر به مراتب خطرناک تر از محتوای آنهاست. شعارهایی که در ظاهرِ این پیام ها نهفته و در بیشتر مواقع در تعارض با دین می باشند.
پیام هایی مانند:
«آرامش را با بیمه ... تجربه کنید»
«هر جا سخن از اعتماد است نام بانک ... می درخشد»
«هیچکس تنها نیست»...
«زندگی بی... جریان داره»
«من مامانم دوست دارم چون با روغن ... غذا درست می کنه»
این پیام ها در ظاهر بسیار مناسب و متناسب با محتوای پیام و زندگی امروز
است اما عقایدی را به ذهن بشر مخابره می کند که وی بدون اینکه بداند تسلیم
این پیام ها می شود. پیام هایی که ضد ارزش و اخلاق بوده و با القاء غیر
مستقیم ارزش های دینی را زیر پا می گذارد.
با مثال های بالا و تفسیر آنها بیان دلایل استوارتر خواهد شد:
«آرامش را با بیمه ... تجربه کنید» این شعار رد آیه «الا بذکرالله تطمئن القلوب» است.
«هر جا سخن از اعتماد است نام بانک ... می درخشد» این شعار رد آیه «توکلت علی الحی الذی لایموت ...» است.
«من مامانم دوست دارم چون با روغن ... غذا درست می کنه» این شعار رد آیات و روایاتی است که امر میکند بیهیچ انتظار و توقعی والدین خود را تکریم کنید.
تنزل ارزش ها و عقاید به راحتی با چند شعار و نهادینه شدن آنها در پس زمینه ذهن افراد از آنها یک کودک ناآگاه به عقبه دینی در رابطه با والدینش می سازد، یک مادر را تبدیل به زنی بدون هنر کدبانوگری و وظایف مربوط به آن میکند (غذاهای تبلیغاتی نیمه آماده) و از یک مرد به عنوان همسر و پشتیبان خانواده فردی را میسازد که بدون هیچ تلاش و تولیدی، اسکناس های خود را در بانک می گذارد و بدون زحمت و عرق ریختن سود ماهیانه بانکی دریافت کند.
آگهی های بازرگانی قبل از اینکه مخاطب را آگاه به محصولات و خدمات کند بذر یک باور را در فکر وی می کارد و آن باور این است که بدون استفاده از آنچه در تبلیغات نشان داده میشود نمی توان زندگی کرد. دامن زدن به راحت طلبی با شعارهایی لیبرالی پیامد و خروجی جز زندگی با دردسر و ناآرام نخواهد داشت و متاسفانه این پیامدِ خانمانسوز از رسانهای به عظمت تلویزیون مدیریت می شود.